کد مطلب:313486 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:176

عمارات آستانه ی ابوالفضل العباس
آستان مقدس حضرت ابوالفضل علیه السلام تاریخ مشتركی با آستانه ی سیدالشهدا ابی عبدالله الحسین علیه السلام دارد و یكی از مهمترین زیارتگاههای شیعیان جهان است. حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، كه به امر برادرش سیدالشهدا علیه السلام به منظور تهیه ی آب برای خیمه گاه خاندان نبوت به آبشخور فرات رفته بود، در یك جنگ دلیرانه در كنار نهر علقمه به شهادت رسید و به علت دوری محل شهادت وی از خیمه گاه سیدالشهدا علیه السلام و میدان نبرد و نیز شدت یافتن جنگ، پیكر مطهر او در همان محل باقی ماند و سپس همانجا نیز به خاك رفت. بنی اسد، اولین كسانی بودند كه قبر مطهر آن حضرت را به شكلی بارز و برجسته بنا كردند كه آثار آن از بین نرود. اولین زائران این آستانه ی مطهر نیز نخست عبیدالله فرزند حر جعفی، از برجستگان شیعه در كوفه، و سپس در بیستم صفر سال 62 ق صحابی مشهور جابر بن عبدالله انصاری بودند.

عمارت اول: مختار ثقفی در سال 66 ق، با كمك جمعی از اعراب و نیز ایرانیان كه از شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام بودند، به خونخواهی سیدالشهدا علیه السلام قیام كرد و در دوران قدرت و حكومت او (توسط خود وی یا دیگر شیعیان) اولین عمارت آستانه بنا گشت و این عمارت و به طور كلی تمام شهر كربلا كم كم رو به آبادانی نهاد، ولی هارون الرشید در سال 170 ق دستور خراب كردن آن را داد.

عمارت دوم: مأمون، كه در سال 198 ق قدرت را به دست گرفت، بر خلاف سیاست پدر خود و برای جلب رضایت و كمك شیعیان خراسان، برخورد دوستانه ای با شیعیان در پیش گرفت، لذا محبان خاندان عصمت و طهارت این فرصت تاریخی را مغتنم شمرده و بدینگونه، عمارت دوم آستانه در عصر مأمون انجام گرفت. در سال 232 ق متوكل عباسی بر مسند خلافت نشست. وی كه نسبت به شیعیان و آل ابی طالب عناد خاصی داشت، دستور داد دو آستانه ی حضرت سیدالشهدا علیه السلام و ابوالفضل العباس علیه السلام بلكه تمامی شهر كربلا را خراب كردند و پس از تخریب، تمامی منطقه را شخم زدند و به آن آب بستند.

عمارت سوم: المنتصر، خلیفه ی عباسی، بر خلاف سیاست پدر خود - متوكل - با شیعیان روش دوستانه و صمیمانه ای داشت. وی اموال زیادی بین علویین تقسیم كرد



[ صفحه 271]



و حكم به تهدید بنای شهر كربلا و آستانه ی ابوالفضل العباس علیه السلام داد. در نتیجه، كربلا در عصر او رونق یافت و زائرین آن بقاع مطهر از اطراف و اكناف به سوی این شهر مقدس سرازیر گشتند.

عمارت چهارم: در سال 367 ق عضدالدوله ی دیلمی وارد بغداد شد، سپس به زیارت كربلا و نجف شتافت و دستور داد مرقد عظیم و باشكوهی برای حضرت ابی الفضل العباس علیه السلام بنا كنند. بنای مزبور در سال 367 ق آغاز شد و در سال 372 ق پایان یافت و عمارت امروزه ی آستانه ی مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام از آثار عضدالدوله است كه از شكوه و عظمت خاصی برخوردار است.

در عصر جلایریان: پس از تأسیس دولت جلایریان در ایران و به قدرت رسیدن شیخ حسن ایلكانی در سال 740 ق، سلطان اویس (فرزند شیخ حسن) تعمیرات وسیعی را در این آستانه ی مطهر شروع نمود كه در عصر فرزندش، سلطان احمد، در سال 786 ق پایان یافت و هدایای زیادی از ایران به آستانه ی مزبور ارسال شد.

در عصر صفویه: شاه اسماعیل صفوی، بنیانگذار حكومت شیعی صفویه، در روز 25 جمادی الثانی 914 ق فاتحانه وارد بغداد گشت و مورد استقبال بی نظیر شیعیان قرار گرفت. وی سپس در روز بعد، یعنی 26 جمادی الثانی، به سمت كربلا حركت كرد و یك شبانه روز در حرم ابی عبدالله الحسین علیه السلام معتكف گشت، آنگاه به آستانه ی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام شتافت و دستور تعمیرات وسیعی را در آن آستانه صادر كرد و دوازده قندیل از طلای خالص به نام دوازده امام را كه با خود آورده بود به حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام اهدا كرد و تمامی حرم مطهر و رواقها را با فرش گرانبهای ابریشمی بافت اصفهان مفروش نمود و خدمه ی مخصوصی نیز برای نگاهداری و روشنایی قندیلهای آستانه استخدام كرد كه تبار آنان امروزه با عنوان «آل قندیل» در كربلا شهرت دارند. اسماعیل صفوی، همچنین دستور كاشیكاری گنبد را صادر كرد كه تا سال 1302 ق این كاشیكاری باقی بود.

در عصر نادرشاه افشار: در سال 1153 ق نادر شاه هدایای زیادی جهت آستانه ی حضرت عباس علیه السلام ارسال داشت و تعمیرات وسیعی در آن بارگاه ملكوتی انجام گرفت.



[ صفحه 272]



جنایت وهابیان: در 18 ذی الحجة الحرام سال 1216 ق، كه انبوه مردم برای درك زیارت عید غدیر از كربلا به نجف اشرف رفته بودند، سعود بن عبدالعزیز وهابی فرصت را مغتنم شمرده و با لشگری عظیم به شهر كربلا حمله برد و حكم به تاراج تمامی شهر داد و آستانه ی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را نیز خراب كرد و تمامی هدایای سلاطین و ملوك صفویه و نادرشاه و قندیلهای طلا و نقره و غیره را به یغما برد. [1]



در عصر قاجاریه: پس از حمله ی وهابیهای سعودی به كربلا و رسیدن خبر این جنایت وحشتناك به ایران، مردم خیر ایران با همراهی و همدلی دولت وقت ایران (زمان فتحعلیشاه قاجار) كمكهای سخاوتمندانه ای به این شهر ماتمزده نمودند و تمامی خرابیهای وارده را ترمیم كردند. آستانه ی حضرت عباس علیه السلام نیز به شكل احسن تعمیر گشت و از جمله ی این تعمیرات، نصب ضریح نقره ی اهدایی فتحعلیشاه قاجار بود كه در سال 1227 ق انجام گرفت. تعمیرات آن آستانه ی مقدسه در طول دوران قاجاریه قطع نشد و ناصرالدین شاه كاشیكاری گنبد را تجدید كرد (در سال 1304 ق كاشیكاری صحن شریف، و در سال 1305 ق كاشیكاری گنبد مطهر انجام یافت). همچنین، شیخ عبدالحسین تهرانی، معروف به شیخ العراقین، با استفاده از ثلث میرزا تقی خان امیركبیر - صدراعظم مشهور ایران - تعمیرات وسیعی در آستانه ی مزبور انجام داد.

در عصر حاضر: آستانه ی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در حدود سیصد و پنجاه متری شمال شرقی آستانه ی سیدالشهدا ابی عبدالله الحسین علیه السلام قرار دارد و یك میدان بزرگ هر دو آستانه را دربر گرفته است. قبر مطهر در وسط حرم شریف واقع شده و بر روی آن صندوق خاتم نفیس اهدایی قرار دارد كه با گذشت زمان تعمیراتی روی آن انجام شده است. روی صندوق را ضریح نقره ای پوشانده كه به همت بزرگ مرجع جهان تشیع، مرحوم آیت الله العظمی سید محسن حكیم «قدس سره»، و با دست هنرمندان ایرانی در اصفهان با به كار بردن چهارصد هزار مثقال نقره ی خالص و هشت هزار مثقال طلا



[ صفحه 273]



پس از سه سال كار مداوم در سال 1385 ق در حرم مطهر نصب گشته است. چهار طرف حرم شریف دارای چهار رواق قرینه است كه ابهت خاصی به حرم بخشیده و به یكدیگر منتهی می گردند. سقف و تمامی دیوارهای حرم مطهر و رواقها به دست هنرمندان ایرانی آینه كاری شده و بر فراز ضریح یك گنبد بزرگ بنا شده كه در سال 1375 ق طلاكاری آن انجام یافته است. در دو طرف ایوان جنوبی حرم، دو مأذنه (مناره) به شكل زیبایی سر به فلك كشیده است. در قسمت جنوبی حرم یك ایوان سرتاسری سرپوشیده واقع شده است كه در وسط آن یك در طلایی میناكاری ساخت اصفهان و در سمت شرق و غرب آن نیز دو در كوچك دیگر واقع است كه هر سه در به داخل رواق جنوبی منتهی می شود.

آستانه ی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام دارای یك صحن چهارگوش است كه حرم مطهر در وسط آن واقع شده و در چهار طرف صحن حجراتی بنا گشته كه در آن جمع كثیری از علمای امامیه و سلاطین و امرای شیعه دفن شده اند و كاشیكاری موجود در تمامی صحن آستانه، مربوط به عصر قاجاریه و بعد از آن است. صحن شریف دارای هشت در بزرگ ورودی و خروجی است: در قسمت جنوب صحن، در قبله و یا درب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم و در سمت شمال درب امام محمدجواد علیه السلام قرار دارد. قسمت غرب صحن دارای چهار درب می باشد: 1. درب امام حسن علیه السلام 2. درب امام حسین علیه السلام 3. درب امام صاحب الزمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» 4. درب امام موسی بن جعفر علیهماالسلام. قسمت شرقی صحن نیز دارای دو درب به نامهای درب امام امیرالمؤمنین علیه السلام و درب امام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام می باشد. مساحت آستانه ی ابوالفضل العباس علیه السلام بالغ بر 4370 متر مربع می باشد و از نظر نقشه و سبك معماری مانند آستانه ی سیدالشهدا ابی عبدالله الحسین علیه السلام، منتها كوچكتر از آن است [2] .

عمان سامانی در گنجینة الأسرار گوید:



باز لیلی زد به گیسو شانه را

سلسله جنبان شد این دیوانه را



سنگ بردارید ای فرزانگان

ای هجوم آرنده بر دیوانگان





[ صفحه 274]





از چه بر دیوانه تان آهنگ نیست؟

او مهیا شد؛ شما را سنگ نیست؟



عقل را با عشق، تاب جنگ كو؟

اندر اینجا سنگ باید، سنگ كو؟!



باز دل افراشت از مستی علم

شد سپهدار الم، جف القلم



گشته با شور حسینی نغمه گر

كسوت عباسیان كرده ببر



جانب اصحاب، تازان با خروش

مشكی از آب حقیقت پر به دوش



كرده از شط یقین آن مشك پر

مست و عطشان همچو آب آور شتر



تشنه ی آبش حریفان سر به سر

خود ز مجموع حریفان تشنه تر



چرخ ز استسقای آبش در طپش

برده او بر چرخ بانگ العطش



ای ز شط سوی محیط آورده آب

آب خود را ریختی واپس شتاب



آب آری سوی بحر موج خیز

بیش از این آبت مریز، آبت بریز! [3]



در توجه به عالم خراباتیان صاحبدل و اخوان مقبل و استمداد همت و شروع به مطلب فخرالشهداء حضرت ابوالفضل علیه السلام



باز از میخانه دل بویی شنید

گوشش از مستان هیاهویی شنید



دوستان را رفت ذكر از دوستان

پیل را یاد آمد از هندوستان



ای صبا ای عندلیب كوی عشق

ای تو طوطی حقیقتگوی عشق



ای همای سدره و طوبی نشین

ای بساط قرب را روح الأمین



ای به فرق عارفان كرده گذار

ای به چشم پاك بینان رهسپار



رو به سوی كوی اصحاب كریم

باش طائف اندر آن والا حریم



در گشودندت گر اخوان از وفا

راه اگر جستی در آن دارالصفا،



شو در آن دارالصفا رطب اللسان

همطریقان را سلام از من رسان



خاصه، آن بزم محبان را حبیب

گلشن اهل صفا را عندلیب



اصفهان را عندلیب گلشن اوست

در اخوت گشته مخصوص من اوست



گوی ای جنت به جستجویتان

تشنه لب كوثر به خاك كویتان



دستی این دست ز كار افتاده را

همتی این یار بار افتاده را



تا كه بر منزل رساند بار را

پر كند (گنجینة الأسرار) را





[ صفحه 275]





شوری اندر زمره ی ناس آورم

در میان، ذكری ز عباس آورم



نیست صاحب همتی در نشأتین

همقدم عباس را، بعد از حسین



در هواداری آن شاه الست

جمله را یك دست بود، او را دو دست!



در بیان این كه طی وادی طریقت و قطع جاده ی حقیقت را، همتی مردانه در كار است كه آن جامه مناسب بر اندام قابلیت هر كس [نبوده] و پای مجاهده ی هر نالایق را به آن پایه دسترس نیست.



نه هر پرنده به پروانه می رسد در عشق

كه باز ماند اگر صد هزار پر دارد



و در اینجا بر كمال همت حضرت عباس علیه السلام و نهایت قابلیت آن زبده ی ناس «سلام الله علیه» بر مشرب اهل عرفان تمثیلی است:



آن شنیدستم یكی ز اصحاب حال

كرد روزی از در رحمت سؤال



كاندر این عهد از رفیقان طریق

رهروان نعمت اللهی فریق



كس رسد در جذبه بر نور علی؟

گفت اگر او ایستد بر جا، بلی!



لاجرم آن قدوه ی اهل نیاز

آن به میدان محبت یكه تاز



آن قوی پشت خدابینان ازو

و آن مشوش حال بیدینان ازو



موسی تو حیدرا، هارون عهد

از مریدان، جمله كاملتر به جهد



طالبان راه حق را بد دلیل

رهنمای جمله، بر شاه جلیل



بد به عشاق حسینی، پیشرو

پاك خاطر آی و پاك اندیش رو



می گرفتی از شط توحید آب

تشنگان را می رساندی با شتاب



روز عاشورا به چشم پر ز خون

مشك بر دوش آمد از شط چون برون



شد به سوی تشنه كامان رهسپر

تیرباران بلا را شد سپر



بس فروبارید بر وی تیر تیز

مشك شد بر حالت او اشكریز!



اشك چندان ریخت بر وی چشم مشك

تا كه چشم مشك خالی شد ز اشك!



تا قیامت، تشنه كامان ثواب

می خورند از رشحه ی آن مشك، آب



بر زمین، آب تعلق پاك ریخت

وز تعین بر سر آن خاك ریخت



هستیش را دست از مستی فشاند

جز حسین اندر میان چیزی نماند!





[ صفحه 276]




[1] آري، به قول معروف: دعوا بر سر «لحاف» ملا بوده است! به قول شاعر:



زيان كسان از پي «سود» خويش

بجويند و «دين» اندر آرند پيش!



امروزه نيز در قلمرو حكومت آل سعود، تأسيسات سر به فلك كشيده ي كمپاني آمريكايي «آرامكو»، بدعت نيست، اما تعمير بقاع متبركه ي بقيع، بدعت است!



چشم باز و گوش باز و، اين عمي؟!

حيرتم از...!.

[2] منابع: تاريخ العراق بين احتلالين: عباس الغراوي، 3 / 317 و 5 / 262؛ تاريخ كربلاء: دكتر عبدالجواد كليددار، 270 - 268؛ تاريخ كربلاء معلي: حسين عمادزاده، 196 - 180؛ دائرة المعارف الاسلامية الشيعية: 12 / 271؛ كربلاء في حاضرها و ماضيها (خطي)؛ مجالس المؤمنين: 2 / 318؛ مجالي اللطف بأرض الطف: شيخ محمد سماوي، 45.

[3] آب اول به معني آبرو، و آب دوم به معني همين مايع رواني است كه مي آشامند.